به گزارش«فولاد نیوز»، دادستان خرمدره گفت که در حادثه روی داده در برنامه «خاله شادونه» این مجری تلویزیون مقصر شناخته نشده است.
سیدمهدی ابوطالبی با اشاره به اتفاق روی داده در برنامه خالهشادونه در شهرستان خرمدره که منجر به فوت چند کودک شد، اظهار کرد: دیه فوتشدگان پرداخت شده و تنها مابهالتفاوت سال 92 مانده است و خانوادهها برای گرفتن دیه مراجعه میکنند.
وی با بیان اینکه قبل از اجرای برنامه، این مراسم توسط مجری برگزارکننده بیمه شده بود، افزود: دیه متوفیان در 28 اسفند سال 92 توسط بیمه واریز شده است.این مقام قضایی با اشاره به اینکه به مجروحان این حادثه نیز دیه پرداخت میشود، عنوان کرد: حکم این پرونده صادر شده و در مرحله اجرای احکام قرار دارد.
ابوطالبی با تاکید بر اینکه خاله شادونه در این پرونده مقصر شناخته نشد و تبرئه شد، افزود: مسئول اجرای این برنامه به عنوان مقصر اصلی این پرونده شناخته شده و از سوی دادگاه به حبس محکوم شد.
دادستان خرمدره با تاکید بر اینکه انجام کار کارشناسی قبل از اجرای این قبیل برنامهها از وقوع حوادث مشابه جلوگیری میکند، اظهار کرد: مجریان برگزار کننده این برنامهها باید علاوه بر تهیه مکان مناسب با فرمانداری و شورای تامین نیز هماهنگی لازم را داشته باشند و همچنین عوامل اجرایی ناظر داشته و به میزان ظرفیت سالن نسبت به بلیتفروشی اقدام کنند.
عصر روز 21 اردیبهشتماه سال 91 در برنامه خاله شادونه در سالن سه هزار نفری شهدای شهرستان خرمدره اتفاقی رخ داد که منجر به فوت سه کودک شد که پس از آن پروندهای در دادسرای شهرستان خرمدره تشکیل شد.
در تدفین منطقه «توراجا» در اندونزی مراسم با موسیقی، رقص و مهمانی با تعداد زیادی مهمان برگزار میشود. پس واضح و مبرهن است که مرگ در این منطقه خرج و مخارج بسیاری میطلبد. و برای همین بستگان متوفی اجازه به تعویق انداختن این مراسم را دارند و اجباری ندارند که فورا مراسم را بجا آورند.
آنها میتوانند جنازه را در قنداق بپیچند تا زمانی که برای این کار پول پس انداز کنند. پول جمع کردن برای مراسم شاید هفتهها، ماهها یا حتی سالها به طول انجامد. تا آن زمان با جنازه مثل یک بیمار رفتار میکنند که این رفتارها شامل صحبت کردن با جنازه و دیگر فعالیتهای معمولی روزانه میشود.
مراسم تدفین اصلی زمانی اتفاق میافتد که تمام فامیل برای آن آماده شده باشند و بعد از آن جسد را در تابوت یا در غار میگذارند یا آن را از صخره یا لبه پرتگاه اویزان میکنند. اهالی این منطقه هر از چندی مردگان خود را از تابوت بیرون آوره و آرایش میکنند.
گوینده صدای معروف’ مشترک مورد نظر در دسترس نیست’
بیتا عشایری گوینده صدای ضبط شده ‘مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد
فرمول قیمت گذاری واحدهای مسکونی همیشه یکی از مهمترین و البته پیچیده ترین نکاتی بوده است که به دنبال آن هستیم. قیمت گذاری ها همیشه با توجه به امکانات و مشخصات خاص انجام می شوند.
تهران به عنوان پایتخت کشور دارای شرایط اقتصادی خاصی است و قیمت هایی که در این شهر گاهی اوقات شنیده می شود می تواند دود از سر هر انسانی بلند کند. این قیمت ها از خودروهای یک میلیاردی شروع می شود و به خانه های چند ده میلیاردی می رسد.
خانه های گران همیشه با امکانات ویژهای به فروش می رسند تا ارزش ملک را بیشتر نشان بدهند.
واحدی که در این برج لوکس آماده فروش است ۵۳۲متر مساحت دارد و در طبقه هفتم واقع شده است. این واحد دارای چهار اتاق خواب(یک اتاق خواب مستر)، سه سرویس بهداشتی، یک اتاق مهمان در نزدیکی فضای پذیرایی، یک سوئیت با ورودی مجزا ویک آشپزخانه( آشپزخانه های این مجتمع با کابینت هایی ساخته کشور ایتالیا و سینک Franki ساخت سوئیس فرنیش شده اند) می باشد.
با وجود اینکه ۱۰ سال از ساخت این برج لوکس و زیبا می گذرد اما هنوز طراحی مدرنی در آن دیده می شود از دیگر امکانات این مجموعه می توانیم به سالن اجتماعات مبله، فضای لابی با مبلمان ایتالیایی و اسپانیایی، اتاق خدمه با آشپزخانه و سرویس مجزا، سیستم گرمایش چیلر جذبی کره ای و دو دستگاه بویلر، چهار آسانسور ۱۳ نفره، وجود چندین دوربین مداربسته و کنترل شبانه روزی فضای عمومی، پنجره های دوجداره، استخری با طراحی فوق العاده زیبا، سونا، جکوزی، جاده سلامتی، رووف گاردن، حیاط و فضای سبز با آبنمایی شیک اشاره کرد. لازم به ذکر است که ده طبقه اول مجتمع بهشت ظرفیت پارک ۲ خودرو و طبقات بالاتر و پنت هاوس ظرفیت پارک ۴ خودرو را دارا می باشد.
این امکانات لوکس و بی نظیر در کنار واحد 500 متری به قیمت باورنکردنی 17 میلیارد و 24 میلیون تومان برای فروش گذاشته شده است.
تصاویر زیر، رویارویی نابرابر بچه فیل جسور با یک بوفالوی عصبانی را نشان میدهد که در نهایت به شکست بچه فیل میانجامد.
شاخهای تنومند بوفالو بچه فیل را به گوشهای پرتاب میکند. فیل کوچک که در قلمرو بوفالو بود، بعد از زمین خوردن، از دست بوفالو میگریزد. تلگراف تصاویر این نبرد را منتشر کرده است.
مهاجم پیشین تیم ملی فوتبال ایران و پرسپولیس در تمرین تیم بایرن مونیخ آلمان حضور یافت و ضمن تماشای عملکرد بازیکنان در این تمرین با پپ گواردیولا دیدار و گفتگو کرد.
مراسم قطع چهار انگشت دست راست متهم با دستگاه گیوتین، پس از خوانده شدن حکم مقابل بازداشتگاه شهرستان ابر کوه یزد در ملاء عام به اجرا درآمد حکم قطع چهار انگشت دست راست مجرمی که کلکسیونی از جرایم شامل سرقت، کلاهبرداری و تحصیل مال از طریق نامشروع را در پرونده خود داشت در شهرستان ابرکوه استان یزد با حضور مسئولان قضایی و انتظامی به اجرا درآمد.
سرهنگ احمد غلامزاده فرمانده انتظامی شهرستان ابرکوه استان یزد در تشریح جزییات این خبر گفت: در راستای اجرای دستور مقامات قضایی دادسرای عمومی شهرستان ابرکوه و تایید شعبه هفتم دادگاه تجدید نظر استان، در خصوص ۳۲ فقره سرقت و کلاهبرداری و تحصیل مال از طریق نامشروع، متهم به نام «م ـ ن» به قطع چهار انگشت دست راست در انظار عمومی و تحمل یکسال حبس تعزیری و جزای نقدی و همچنین استرداد اموال تحصیل گردیده محکوم شد. فرمانده انتظامی شهرستان ابرکوه ادامه داد: چهار روز گذشته با صدور حکم قضایی، مراسم قطع چهار انگشت دست راست متهم با دستگاه گیوتین، پس از خوانده شدن حکم مقابل بازداشتگاه شهرستان در ملاء عام به اجرا درآمد که مورد استقبال شهروندان قرار گرفت و موجبات رضایتمندی هر چه بیشتر مردم از عملکرد فرماندهی انتظامی و دستگاه قضایی در جهت ارتقاء امنیت و آسایش شد. سرهنگ غلامزاده خاطر نشان کرد: پلیس و دستگاه قضایی با عزم و ارادهای جدی و راسخ مصمم هستند تا با شدت هر چه بیشتر با مخلان نظم و امنیت عمومی برخورد کرده و احساس آسایش و آرامش را در سطح شهرستان حاکم کنند. مشرق
مانطور که میدانید گرگ تنها حیوانی است که اهلی نمیشود اما خانواده ای در روستای زاچاروی در کشور بلاروس، بمدت 5 سال است که یک جفت گرگ را به عنوان حیوان خانگی محبوب خود بزرگ کرده اند و طبق گفته خود، هم اکنون به خوبی توانسته اند رفتار و عادت های این حیوان وحشی را متوجه شده و با او کنار بیایند.
ابوالفضل پورعرب اين روزها هنوز مشغول استراحت است و روند درماني خود را طي ميکند.ابوالفضل پور عرب به تناوب در منزل شخصي خودش و منزل مادرش در شاهعبدالعظيم روند درمان خود را طي ميکند و قرار است براي تکميل درمانش به خارج از کشور برود
او به تناوب در منزل شخصي خودش و منزل مادرش در شاهعبدالعظيم روند درمان خود را طي ميکند و قرار است براي تکميل درمانش به خارج از کشور برود. البته در زمان رياست جمهوري احمدي نژاد قرار بود هزينههاي درمان او توسط دولت پرداخت شود اما شنيده شد او با اين کار مخالفت کرده و با هزينه شخصي خود براي درمان به يک کشور خارجي خواهد رفت.
شنيدهها حاکي از اين است که او اين روزها فيلمنامههايي را هم براي بازگشت به کار بازيگري ميخواند اما تاکنون حضور در هيچ پروژهاي را قبول نکرده است.
صبا
مراسم افتتاحیه دومین دوره بازی های المپیک نوجوانان در نانجینگ چین در ورزشگاه “المپیک اسپورت سنتر” شهر نانجینگ برگزار شد.



منطقه سر کوه هومیان 50 کیلومتر از شهرستان کوهدشت فاصله دارد. تنها ماشین آبادی «دهقان» یک وانت نیسان است که اهالی را به شهر انتقال می دهد.
پروانه یکی از اهالی منطقه سرکوه هومیان است. روستای او خانه هایش از سنگ است و سقفش از چوب. این روستا آب آشامیدنی ندارد. اهالی آب خود را با تراکتور از چشمه ای در آن نزدیکی تأمین می کنند. آب خانواده های سرکوه هومیان در تانکر نگهداری می شود؛ اما در زمستان آبِ تانکر را یخ می بندد و آب به راحتی از گلوی آن ها پایین نمی رود.
پروانه از اهالی این منطقه است. او میان تنگناهای روستا شب 17 مرداد را با درد زایمان در بیمارستان امام خمینی(ره) شهرستان کوهدشت گذرانده است؛ بیمارستانی که او را به زایشگاه راه نداد و پروانه کودکش را در توالت بیمارستان به دنیا آورد.
کودک پروانه حالا 3 روز دارد و نامش شیدا است. آن شب برای پروانه شب زجر بوده؛ شبی که درد را به دندان گزیده است. او درباره آن شب به خبرآنلاین گفت: «ساعت دو بامداد بود. به بیمارستان رسیدیم؛ زایشگاه مرا پذیرش نکرد. گفتند پزشک نداریم. به خرم آباد بروید.»
پروانه ای که با جان خودش بازی کرد
جاده هومیان از شن و خاک است و صعب العبور. پروانه و حسین، برادرش میان جاده ای که نه چراغ دارد و نه علائم رانندگی در شب 17 مرداد با جان خود بازی می کنند. تلفن در آبادی آنتن نمی دهد و بیش تر روزها قطع است. راننده ی وانت سایپا سنگلاخ ها را با سرعت زیر پا می گذارد. کودک، مادرش را چنگ می زند. مادر نمی تواند نفس بزند. پروانه احساس می کند کودکش را می خواهد بالا بیاورد. خودش را به دیواره ی های وانت می چسباند. «یا حسین» از زبان پروانه ترک نمی شود.
جاده صعب العبور و پیچ های آن درد زایمان را شدیدتر کرده است. پروانه دندان می گزد. خون از لب هایش سرازیر می شود. حسین پروانه را در آغوش می گیرد. او هم عذاب می کشد. جاده ی پیچ در پیچ تمام می شود. حالا ساعت دو بامداد است. آن ها به بیمارستان رسیده اند. پروانه به طرف زایشگاه می دود. در زایشگاه با ناله های پروانه باز می شود. پروانه می خواهد خودش را و درد بی پایانش را به میان بیندازد. زایشگاه پروانه را طرد می کند و او را پذیرش نمی کند! دلیلش؟ معلوم نیست. شاید بازرسان وزارت بهداشت که از مرکز می آیند، دلیلش را بفهمند و به پروانه بگویند. او که هنوز هم نمی داند چرا آن شب اینطور طرد شد.
حسین از پذیرش خواهرش ناامید می شود. به دنبال ماشین دیگری می رود. در میان خلوت شب، هیچ ماشینی برای حسین نمی ایستد. حسین به دوستش که می گوید از برادر برایش عزیزتر است؛ زنگ می زند. اللهیار راننده ی آژانس است. او آن شب در تهران است. اللهیار آن شب به بیمارستان زنگ می زند. او درخواست می کند پروانه را به زایشگاه راه بدهند؛ اما درخواست های بی شمار او از راه دور و از پشت تلفن به جایی نمی رسد.تنها امید حسین قطع می شود. سراسیمه به بیمارستان می آید. درخواست آمبولانس می کند. بیمارستان آمبولانسی در اختیار آن ها نمی گذارد. باز هم معلوم نیست چرا. پروانه را حتا در راهروی بیمارستان هم راه نمی دهند.
دردی که حیا دارد
حیاط بیمارستان شلوغ است و نوزاد در حال به دنیا آمدن. پروانه شرم دارد؛ دیگران قصه این وضع حمل و درد زایمانش را بشنوند. به توالت می رود. توالت، چراغ ندارد. همه جا تاریک است و تهوع آور. جاری ِپروانه او را دراز می کند. نور موبایلِ حسین بر پروانه می تابد. حالا جاری بهتر می تواند پروانه را و درد زایمانش را ببیند. چند دقیقه گذشته؛ رنگ از صورت پروانه پریده است. حسین نمی تواند نگاه کند. پروانه به خودش می پیچد. حسین، دستش را در دهان خواهر می گذارد. دست حسین خونی می شود. جاری پروانه را دلداری می دهد:«نترس! طاقت بیاز زن! این جا ما را پذیرش نکردند؛ اما ما خدا را داریم.»
نوزاد به کاسه توالت می افتد
خدا پروانه را به خودش می آورد. صدای گریه نوزاد بلند می شود. حسین، صورتش را برمی گرداند. نور چراغ موبایل برای لحظه ای قطع می شود. توالت در تاریکی فرو می رود. جاری برای لحظه ای هیچ چیز نمی بیند. نوزاد از روی دستش به کاسه ی توالت می افتد. پروانه بر سر می زند. برادر کودک را با هزار جان کندن بیرون می آورد. جاری بند ناف را زیر نور موبایل بریده است. حسین دیگر نمی تواند تحمل کند. دوباره به در زایشگاه می رود:«ما روستایی هستیم. یک ساعتی را و یک جای کوچک را در اختیار ما بگذارید. ما تمام وقت مان را زحمت می کشیم و در حال خدمت هستیم.»
حسین و اللهیار آدینه وند انتظار داشته اند آن شب بیمارستان یک فضای کوچک در اختیار آن ها بگذارد. به خبرآنلاین می گویند:« می شنویم عشایر ذخایر یک مملکت هستند؛ اما ما آن شب را بدتر از شبهای غزه گذراندیم. حالا از طرف بیمارستان تماس می گیرند و می خواهند که ما رضایت بدهیم. ما نمی دانیم بیمارستان بعد از رفتن پروانه چه چیزی را در پرونده ی او نوشته است؟»
آن شب حتی سرم را هم تزریق نکردند
پروانه آن شب توان تکان خوردن هم نداشته است: «وقتی که بستری شدم؛ هیچ پرستاری بالای سرم نیامد. احساس می کردم؛ خون در تنم جاری نیست. نمی توانستم راه بروم. سرم گیج خورد. از روی تخت پایین افتادم. برای لحظه ای نفهمیدم کجا هستم؟ دنبال بچه ام گشتم. کمی که به خودم آمدم؛ فهمیدم از روی تخت پایین افتاده ام. خودم را کشان کشان به روی تخت انداختم. آن شب حتا سرم را هم تزریق نکردند. گفتند سرم برای چه می خواهی؟!»
پروانه نمی تواند حتا تکان بخورد. هیچ نایی در بدن ندارد. به اصرار او سرم را تزریق می کنند. پروانه و حسین دیگر نمی توانند آن شب را به خاطر بیاورند. پروانه در خودش فرو می رود. او هنوز هم درد دارد. نمی تواند راه برود.
هوای شیدا را خدا دارد
شایان فرزند خانواده است. او کودک است و لنگ لنگان راه می رود. شایان روی زمین که می نشیند؛ پایش را دراز می کند. پای شایان سوخته است و حالا زخم سوختگی شایان را رنج می دهد. خانواده پول درمان را ندارند و زخم سوختگی را با حنا التیام داده اند؛ اما هم چنان درد سوختگی کودکی اش را زخم می زند.
مادر بزرگ می گوید:«زهرا با عظمت خداوند بزرگ شده است. هوای شیدا را هم خدا دارد.»
شاید به خاطر این است که قصه بزرگ شدن زهرا هم ماجرای شنیدنی دارد. زندگی، اینجا معجزه است!
حدیثه قاسمی، قربانی زمینی سقوط هواپیما، به هفت بیمار زندگی دوباره بخشید.
حدیثه قاسمی، دختر 21 ساله صبح یکشنبه در چند متری محل سقوط پرواز تهران-طبس بر اثر برخورد با کامیون دچار مرگ مغزی شد.
این دختر 21 ساله که ساکن شهریار و دانشجوی میکروبیولوژی دانشگاه تهران بود صبح یک شنبه هنگام سقوط هواپیما درحالی که قصد رفتن به دانشگاه را داشت، در مسیر شهریار به میدان آزادی به عنوان مسافر در یک دستگاه تاکسی در حال حرکت بود، اما وقتی صدای مهیب هواپیمای درحال سقوط به گوش رسید، بسیاری از رانندگان و عابران از جمله راننده این تاکسی چشم به آسمان دوختتند و در همین لحظات بود که راننده تاکسی وقتی سرگردانی هواپیما در آسمان و احتمال برخورد آن را با خود دید دچار انحراف شده و با یک دستگاه کامیون خاور برخورد کرد.
براثر این تصادف، حدیثه قاسمی به شدت مجروح و ساعت ها بعد به دلیل “خالی نبودن اتاق سی.سی.یو” در بیمارستان فیاض بخش تهران دچار مرگ مغزی شد. حدیثه دو روز پیش از تصادف در محل سقوط هواپیما، کارت اهدای عضو پر کرده بود و به همین دلیل پدر و مادرش با اهدای اعضای بدن این دانشجوی جوان از جمله اهدای قلب، کبد و کلیه های او موافقت کردند.
اعضای اهدایی حدیثه قاسمی طی روزهای گذشته به بیماران نیازمند پیوند زده شد و دستکم به هفت بیمار زندگی دوباره بخشیده است.
مراحم
ماهی کاردینال جنس نر با نگه داشتن تخم ها در دهان خود اکسیژن کافی را به آنها می رساند و در برابر آسیب نیز محافظت می کند.
گاهی مهاجران افغانی که برای ورود به ایران خود را به دست قاچاقچیان انسان می سپارند سرنوشتی جز مرگ ندارند.
یک پژو که اتباع افغان غیرمجاز را به همراه داشت با تویوتا 2000 که گازوئیل قاچاق حمل میکرد برخورد و منجر به آتش گرفتن خودروها میشود.
در این سانحه دلخراش، دو نفر از 15 اتباع افغان سالم به بیرون پرت شده و باقی سرنشینان در آتش سوختند.
در عکس زیر خلبان و مهمانداران هواپیمای تهران – طبس در نزدیکی فروگاه مهرآباد را میبینید.
از حدود سه ماه پیش خبری دهان به دهان در میان اهالی رسانهای می چرخید. خبر مربوط بود به پرسر و صداترین ازدواج سال ۹۲، ازدواجی که سید حسن خمینی عاقد آن بود و دو تن از مجریان مطرح کشور، زوج و زوجه آن. «فرزاد حسنی» و «آزاده نامداری» با هم ازدواج کردند و این موضوع را رسماً و با حضور در کنسرت یکی از خوانندگان کشور اعلام کردند.
اتفاقا همین زوج مجری بودند که برای اولین بار به طور مشترک، اجرای برنامه سال تحویل شبکه دو سیما را به عهده گرفتند. اجرایی که اصلاً نتوانست مطابق انتظار بدرخشد و پر حاشیه شد و انتقادات بسیاری را هم برانگیخت؛ درست مثل خود این دو مجری، پر سر و صدا شد و پر حاشیه.
خبر طلاق نامداری و حسنی را مدت ها بود شنیده بودیم، ولی به جهت رعایت حریم شخصی این دو هنرمند، خبر آن را منعکس نکردیم تا حریم شخصی آن ها را فدای یک خبر پرکلیک نکرده باشیم.
تا امروز که آزاده نامداری در گفتگوی خود را با روزنامه صبا برای نخستین بار در یک تریبون رسمی این خبر را اعلام کرد…
آزاده نامداری در این گفتگو گفت: آزاده نامداری قطعاً زندگیش آبستن اتفاقاتی بوده و هر جوری هم که مدیریت کرده نتواسته جلوی رخداد بیرونی آن را بگیرد. اما من اصلا سعی نمی کنم که بگویم این اتفاق نیفتاده یا مقصرش کس دیگری بوده است. من می خواهم بگویم که این اتفاق می تواند در زندگی هر کسی بیافتد…
گفتنی است خبر طلاق آزاده نامداری و فرزاد حسنی پیش از این در محافل غیر رسمی نقل شده بود.
روزنامه صبا